بی صدا

بی صدا حال دل را می خواهم بگم.

بی صدا

بی صدا حال دل را می خواهم بگم.

پشت پنجره نقره ای

 پشت پنجره نقره ای

پیچید عطر عاشقی توی  هوای شهرمون 

وقتی کبوتر دعات پر می کشه به آسمون  

گوشه س امن حرمت پناه دل شکسته هاس 

می دونی گنبد طلات پشت و پناه خسته هاس 

می دونی توی دل شهر مثل نگین روشنی  

دلم می خواد که نیمه شت به قلب من سر بزنی 

همیشه توی صحن تو بال می زنن فرشته ها  

با تو به آسمون می ره پرنده ی سبز دعا 

می خوام بیام پابوسی تو با این دل غرق گناه  

بگو باید چه کار کنم من فقیر رو سیاه 

پشت ضریح نقره ایت می خوام که زانو بزنم 

حالا دیگه به یاد تو از همه چی دل بکنم